چه سالها که گذشت و بهار منتظر است
بهار ِ زخمي ِ پشت حصار منتظر است
چه سروها که به دست ِ تبر شهيد شدند
شقايق ِ دل ِ ما ، داغدار منتظر است
از اين لباس سياه عزا ، دلش پوسيد
سحر مگر برسد ، شام ِ تار منتظر است
بهانه گير شدند و به گريه افتادند
ستاره کشت خودش را ، سه تار منتظر است
چه قدر پنجره باز است رو به سوي اميد
چه قدر دلشده ي بيقرار منتظر است
مگر به مقصد ِ خورشيد رو بگرداند
در ايستگاه ِ تغزّل ، قطار منتظر است
کوير شد دل عشّاق و آسمان خشکيد
بيا که عشق ببارد ، بهار منتظر است
سلام نماز روزه هاتون قبول حق بدون اغراق عرض ميکنم مطالبتون موثر و عاليند خسته نباشيد
جهت تبادل لينک به ما هم سر بزنيدو خبر دهيد تا ماهم شما رو لينک کنيم