هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد
ز هجر آن همه خورشید خون به دل دارد
سخن بگو طلاییه، باز دلتنگم
برای سجده ی سرخ نماز دلتنگم
تبسمی به من ای فکه، هر دو تنهاییم
چگونه بعد شهیدان خود سرپاییم
پر از دعای کمیلی، پر از جنون کارون
کجاست منزل لیلی، جزیره ی مجنون
تو ای شهید که نامت خلاصه ی پاکیست
چقدر پیراهن خاکیت افلاکیست
چقدر قمقمه ی خالیت ادب دارد
هنوز نام اباالفضل زیر لب دارد......
یازهرا
بسم رب الشهدا....
از ذره به فرمانده:
السلام علی المهدی،
الذی یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملأت ظلما و جورا...
یا أبانا!
یا سیدنا!
یا صاحبنا!
.
.
.
آقاجان سلام!
دوباره منم! به قول یه تخریبچی": همون حقیره سیاه تر از قیر"...
شما که خون به دلی با غم ارباب. ولی منم این روزا...دلم...
یادتونه آقا؟ کلاس پنجم ابتدایی بودم که زاءر راهیان نورم کردید
و شروع عشق بازی با دل...
گذشت...
تا سال بعدش،ایام شعبانیه،زیر خیمتون...
دل کوچیکم بی قرار بود و سرشار از عشقی شیرین به صاحبش...
اسممو واسه معتکفین شب نیمه شعبان نمی نوشتند،
گریه ام گرفت...همونجا متوسل شدم به مادرتون...
خلاصه چیزی که اصلا فکرش رو هم نمیکردم،
"اسامی قرعه کشی معتکفین شب نیمه شعبان = 3.اسم من!!!!!!!...."
یادتونه اون شب؟...
دلمو برده بودین آقا...دیگه این بی قراری شده بود قرارمون با شما....
یادش بخیر.
.
.
.
دلم واسه "دلم" تنگ شده....
آقاجانم! مددی.
اللهم عجل لولیک الفرج.
امام خا منه ای "حفظه الله" :
آن روزها دروازه شهادت داشتیم ، اما حالا معبری تنگ...
هنوز هم برای شهید شدن فرصت هست،
باید دل را صاف کرد.
دلم از هیچ میلرزد...
دل یار است پنداری....
به مویی بسته صبرم....
نغمه ی تار است انگاری....